جدول جو
جدول جو

معنی تنه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

تنه شدن(اَ زَ دَ)
در اصطلاح بعضی بمعنی قبول کردن و راضی شدن است، مانند تن دردادن به خلاف تن زدن که از کاری تفره (طفره) زدن است و خاموش شدن. (انجمن آرا) (آنندراج). قبول کردن و راضی شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتنه شدن
تصویر فتنه شدن
مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ کَ دَ)
کم و رقیق شدن. مقابل انبوه شدن. مقابل غلیظ شدن: استرقاق، تنک شدن. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ گُ تَ / نَ تَ)
عطشان شدن. خواهان نوشیدن شدن:
چون تشنه شوم به رشتۀ جان
آبی ز جگر کشید خواهم.
خاقانی.
، سخت خواهان و آرزومند شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مستمع چون تشنه و جوینده شد
واعظ ار مرده بود گوینده شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(قَ وَ)
تباه شدن. هلاک شدن. تلف شدن. کشته شدن:
نگه کن که ایران و توران سوار
چه مایه تبه شد در این کارزار.
فردوسی.
بسی نامداران که بر دست من
تبه شد بجنگ اندر آن انجمن.
فردوسی.
تبه شد بسی دیو بر دست من
ندیدم بدانسو که بودم شکن.
فردوسی.
گر در سموم بادیۀ لا، تبه شوی
آرد نسیم کعبه الااللهت شفا.
خاقانی.
بپژمرد لاله بیفتاد سرو
بچنگال شاهین تبه شد تذرو.
نظامی.
، ضایع. فاسد. خراب:
چون نمک خود تبه شود چه علاج
چاره چه غرقه را ز رود برک.
خسروی.
ز خون سیاوش شب و روز خواب
تبه گشت بر جان افراسیاب.
فردوسی.
گر ایدونکه بخشایش کردگار
نباشد تبه شد بما روزگار.
فردوسی.
حسد برد بدگوی در کار من
تبه شد بر شاه بازار من.
فردوسی.
چو شد معلوم کز حکم الهی
به هرمز بر تبه شد پادشاهی.
نظامی.
چون خدو انداختی بر روی من
نفس جنبیدو تبه شد خوی من.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ سَ کَ / کِ دَ)
خود را به کسی زدن. (ناظم الاطباء). با قسمتی از بالای تن، به تن دیگری زدن. با جزئی از تن بر دیگری زدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ نُ / نِ / نَ دَ)
به سختی بخشم آمدن. سخت خشمناک شدن. سخنان درشت گفتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، پرشتاب و سریع شدن، چون تندشدن باد و آب و جز آنها، تلخ و حرّیف شدن. زبان گز شدن، چون تند شدن غذا و روغن و جز آنها، در بیت زیر بمعنی برگشتن، واژگون شدن، پریشان شدن، نامساعد گردیدن آمده است:
چو بر بهرام چوبین تند شد بخت
به خسرو ماند هم شمشیرو هم تخت.
نظامی.
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(دِ / دَ کَ دَ)
مفتون شدن. (یادداشت بخط مؤلف). فریفته شدن. سخت پای بند گشتن:
بر خواب و خورد فتنه شدستند خرس وار
تا چند گه چون او بخورند و فرومرند.
ناصرخسرو.
فتنه فروکشتن از او دلپذیر
فتنه شدن نیز بر او ناگزیر.
نظامی.
ابتدای توبه او آن بود که بر کنیزکی فتنه شد چنانکه قرار نداشت.... (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به فتنه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبه شدن
تصویر تبه شدن
کشته شدن، هلاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تند شدن
تصویر تند شدن
خشمناک شدن، پریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
دلباختن، شور بر پا شدن، بر سر زبان ها افتادن فریفته گشتن سخت پابند کسی یا چیزی شدن مفتون شدن، شور و غوغا بر پا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنه شدن
تصویر تشنه شدن
عطش یافتن، مشتاق چیزی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتنه شدن
تصویر فتنه شدن
((~. شُ دَ))
شیفته شدن، آشوب برپا شدن، فتنه گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
لأضعافٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
Tame
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
apprivoiser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
domesticar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
kufundisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
приручать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
zähmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
приручати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
oswajać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
驯化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
پالتو بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
ব tame গঠন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
evcilleştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
addomesticare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
길들이다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
飼いならす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
לאלף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
domesticar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
menjinakkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
ทำให้เชื่อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
temmen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تاه شدن
تصویر تاه شدن
पालतू बनाना
دیکشنری فارسی به هندی